گرچه بیماری جذام یک بیماری لپروماتوز واگیردار است و با توجه به اینکه این افراد در هر شبانهروز حدود ۱۰۰ میلیون باسیل جذام را از طریق ترشحات بینی خود به محیط خارج دفع میکنند اما بیماری جذام به آسانی منتقل نمیشود و انتقال آن مستلزم تماس طولانی و چندین ساله با بیماران مبتلا به جذام است و امام علیه السلام با توجه به علم لدنی خود با بیماری ها آشنایی دارد .
در داستان برخورد امام سجاد علیه السلام با جذامیان که اینجــــــا نقل کردیم دیدیم که امام در تعامل با ایشان از واگیردار بودن بیماری ایشان ترسی نداشته و آنها را به منزل خود دعوت نمودند . اگرچه بیماری جذام یک بیماری لپروماتوز واگیردار است و با توجه به اینکه این افراد در هر شبانهروز حدود ۱۰۰ میلیون باسیل جذام را از طریق ترشحات بینی خود به محیط خارج دفع میکنند اما بیماری جذام به آسانی منتقل نمیشود و انتقال آن مستلزم تماس طولانی و چندین ساله با بیماران مبتلا به جذام است و امام علیه السلام با توجه به علم لدنی خود با بیماری ها آشنایی دارد .
اما با توجه به روایت مذکور می توانیم یک برداشت ضمنی که از محتوای آن روایت دریافته و آن این که :
حضرات معصومین علیهم السلام چونان حضرات انبیاء عظام علیهم السلام به بیماری های واگیر ، از قبیل جذام و … مبتلا نمی گردند. چرا که ابتلاء امام معصوم علیه السلام ، به بیماری های مسری، منافات با وظایف امامت دارد. و در صورتی که امام یا پیامبری به بیماری مسری مبتلا گردد، دیگر کسی از ترس، به آن بزرگواران نزدیک ایشان نخواهد شد همانطور که در ایام کرونا به وضح دیدم که مدتها گذشت و فرزندان و والدین به دلیل ترس از این بیماری واگیردار از دیدن یکدیگر خودداری می کردند.مرحوم سیّد مرتضی قدس سره نیز به این مطلب تصریح کرده و در کتاب «تنزیه الانبیاء» می نویسند:
«العلل المستقذره التی تنفر من رآها و توحشه کالبرص و الجذام فلا یجوز شیء منها علی الانبیاء علیهم السلام.»(۱)انبیاء:از ابتلا به بیماری های ناپاکی که موجب کناره گیری و وحشت بینندگان از آن ها می شود مثل برص و جذام، مصون اند.
از این رو مرحوم علامه مجلسی رحمت الله علیه از کتاب «خصال» شیخ صدوق قدس سره از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از پدرشان حضرت امام محمّد باقر علیه السلام نقل کرده است:
«إِنَّ أَیُّوبَ ابْتُلِیَ سَبْعَ سِنِینَ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ وَ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً وَ قَالَ علیه السلام : إِنَّ أَیُّوبَ مِنْ جَمِیعِ مَا ابْتُلِیَ بِهِ لَمْ تُنْتِنْ لَهُ رَائِحَةٌ وَ لَا قَبُحَتْ لَهُ صُورَةٌ وَ لَا خَرَجَتْ مِنْهُ مِدَّةٌ مِنْ دَمٍ وَ لَا قَیْحٌ وَ لَا اسْتَقْذَرَهُ أَحَدٌ رَآهُ وَ لَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ أَحَدٌ شَاهَدَهُ وَ لَا تَدَوَّدَ شَیْءٌ مِنْ جَسَدِهِ.»
حضرت ایوب علیه السلام هفت سال، بدون هیچ گناهی مبتلا [به بیماری] شد. چرا که انبیاء، مرتکب گناه نمی شوند؛ زیرا آن ها معصوم و پاک هستند و گناه نمی کنند و [حتّی] شک [نیز] نمی کنند و مرتکب هیچ گناه صغیره یا کبیره ای نمی شوند. حضرت فرمودند: به درستی که ایوب علیه السلام با آن که به همه آن بیماری ها مبتلا شده بود، اما هیچ بوی بدی پیدا نکرد، و صورتش زشت نشد، و چرک و خون از بدنش خارج نشد، و هیچ کسی وقتی به او نگاه می کرد او را آلوده نمی دانست، و [اگر] کسی به او نگاه می کرد از او وحشت پیدا نمی کرد و در هیچ یک از اعضای بدنش کرم نیفتاد.
«وَ هَکَذَا یَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِجَمِیعِ مَنْ یَبْتَلِیهِ مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ الْمُکَرَّمِینَ عَلَیْهِ وَ إِنَّمَا اجْتَنَبَهُ النَّاسُ لِفَقْرِهِ وَ ضَعْفِهِ فِی ظَاهِرِ أَمْرِهِ لِجَهْلِهِمْ بِمَا لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مِنَ التَّأْیِیدِ وَ الْفَرَجِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه واله وسلم : أَعْظَمُ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا ابْتَلَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبَلَاءِ الْعَظِیمِ الَّذِی یَهُونُ مَعَهُ عَلَی جَمِیعِ النَّاسِ لِئَلَّا یَدَّعُوا لَهُ الرُّبُوبِیَّهَ إِذَا شَاهَدُوا مَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُوصِلَهُ إِلَیْهِ مِنْ عَظَائِمِ نِعَمِهِ تَعَالَی مَتَی شَاهَدُوهُ.»
و خداوند عزّ و جلّ با تمام انبیاء و اولیاء گرامی خود که آنان را مبتلا [به بیماری] می کند این گونه رفتار می کند. و مردم فقط به خاطر فقر و ضعف ظاهری أیوب علیه السلام ، از او دوری کردند؛ چرا که آنان جاهل به آن مقامی که أیوب علیه السلام ، در پیشگاه پروردگارش داشت، بودند. و [نمی دانستند] چه كمك و گشايشى از طرف خداوند متعال دريافت خواهد كرد. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: بیشترین بلا را در بین مردم، پیامبران می بینند. سپس کسی که شبیه تر و شبیه تر به آنان باشد [یعنی پس از آنان به ترتیب، افرادی که بهتر هستند و مقام بالاتری دارند دچار بزرگترین بلاها می شوند]. و همانا خداوند عزّ و جلّ ایوب علیه السلام را به بلای بزرگی مبتلا کرد كه در چشم همه مردم خوار شد، برای آن كه مبادا چون نعمت هاى بيكران خداوند را در دست او مشاهده می کنند قائل به ربوبیّت او گردند [و او را خدای خود بدانند].
«وَ لِیَسْتَدِلُّوا بِذَلِکَ عَلَی أَنَّ الثَّوَابَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی ضَرْبَیْنِ اسْتِحْقَاقٍ وَ اخْتِصَاصٍ وَ لِئَلَّا یَحْتَقِرُوا ضَعِیفاً لِضَعْفِهِ وَ لَا فَقِیراً لِفَقْرِهِ وَ لَا مَرِیضاً لِمَرَضِهِ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّهُ یُسْقِمُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَشْفِی مَنْ یَشَاءُ مَتَی شَاءَ کَیْفَ شَاءَ بِأَیِّ سَبَبٍ شَاءَ وَ یَجْعَلُ ذَلِکَ عِبْرَةً لِمَنْ شَاءَ وَ شَقَاوَةً لِمَنْ شَاءَ وَ سَعَادَةً لِمَنْ شَاءَ وَ هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ عَدْلٌ فِی قَضَائِهِ وَ حَکِیمٌ فِی أَفْعَالِهِ لَا یَفْعَلُ بِعِبَادِهِ إِلَّا الْأَصْلَحَ لَهُمْ وَ لَا قُوَّةَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ.»(۱)
برای این که بدین وسیله خداوند متعال برای آن ها استدلال کند [و آن ها بدانند که] ثواب و پاداش از جانب خدا بر دو قسم است يكى بطور استحقاق [و مزد تلاش و عبادت] و يكى بطور اختصاص [و تفضل] تا هيچ ضعيفی را به خاطر ضعفش و هیچ فقری را به جهت فقرش و هیچ بیماری را به سبب بیماریش خوار ندانند و تا بدانند كه خدا هر كس را بخواهد بيمار می كند و هر كس را هر زمانی که بخواهد به هر نحو و وسيله اى شفا می دهد. و اين ها را براى هر کسی که بخواهد عبرت قرار می دهد و براى هر کسی که بخواهد شقاوت و بدبختى قرار می دهد و براى هر کسى که بخواهد سعادت و خوشبختى قرار می دهد. و خداوند عزّ و جلّ در تمامی این موارد در قضاوتش عادل و در افعالش حکیم است و آن چه با بندگانش رفتار كند اصلح به حال آن ها است. و هيچ توانائى براى آن ها نيست مگر از جانب خداوند متعال.
۱- . تنزيه الانبياء، ص ۶۱٫
۲-۱- . بحارالانوار، ج۱۲، ص ۳۴۸٫
آیا عبدالله بن بن سبأ شخصیتی حقیقی است یا خرافی؟آیا او جایگاهی در فتنه ها داشته است؟ آیا او حقیقتاً مؤسس مذهب شیعه امامیه بوده است؟ مذهب شیعه چه ارتباطی با او داشته است؟
کمتر کتابی از عامه مربوط به تاریخ اسلام است که به عبدالله بن سب نپرداخته باشد. او چهره ای است که به شکل های گوناگون به تصویر کشیده شده است: او را شخصی که مردم را دعوت به الحاد و شرک نموده، و از افکار و عقاید یهودیت دفاع می کرده معرفی نموده اند، یا شخصی که منشأ انتشار افکار باطل در میان جامعه اسلامی، و به گمراهی کشیدن گروه زیادی از صحابه بوده است. او را عامل فتنه و اولین محرّک در شورش برضدّ عثمان معرفی کرده اند که منجرّ به قتل خلیفه شد و بعد از آن تمام جنگ ها و فتنه ها را به او نسبت داده اند که سبب کشته شدن هزاران نفر از صحابه و تابعین شد. از طرفی دیگر، برخی از عقاید مهمّ و اصولی شیعه از قبیل: قول به نصّ، رجعت و.. را به او نسبت داده اند و در حقیقت او را به عنوان مؤسس شیعه معرفی کرده اند، تا چهره شیعه را از این منظر مخدوش نمایند؛ از این رو لازم است موضوع فوق را بررسی کنیم که آیا عبدالله بن بن سبأ شخصیتی حقیقی است یا خرافی؟ آیا او جایگاهی در فتنه ها داشته است؟ آیا او حقیقتاً مؤسس مذهب شیعه امامیه بوده است؟ مذهب شیعه چه ارتباطی با او داشته است؟
چکیده ای از قصه خرافی عبدالله بن سبأ
بنا به نقل طبری و دیگران، در زمان عثمان شخصی یهودی به نام عبدالله بن سبأ از صنعاء، اسلام را اختیار نمود، و افکار خود را با مسافرت هایی که به بلاد اسلامی، مانند:کوفه، شام، مصر و بصره داشت رواج می داد. او معتقد به رجعت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) همانند رجعت حضرت عیسی(علیه السلام) بود. هم چنین باور داشت که برای هر پیامبری جانشینی است و علی(علیه السلام) جانشین رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و خاتم الأوصیا است. عثمان غاصب حقّ این وصی بوده و بر او ظلم کرده است؛ از همین رو بر امت اسلامی است که قیام نموده، و عثمان را از اریکه خلافت به زیر کشیده، و حکومت را به علی(علیه السلام) واگذار کنند. در این میان گروهی از اصحاب، امثال: ابی ذر، عمار بن یاسر، محمّد بن ابی حذیفه، عبدالرحمن بن عدیس، محمّد بن ابی بکر، صعصعة بن صوحان عبدی، مالک اشتر و دیگران فریب افکار او را خورده و به او گرویدند، و در نتیجه این تحریک ها، جماعتی از مسلمانان بر خلیفه وقت قیام و شورش نموده و او را به قتل رساندند، و حتی همین گروه در جنگ جمل و صفین نیز دخالت اساسی داشتند…. ۱ .
تهمت انتساب شیعه به عبدالله بن سبأ
همان گونه که قبلاً اشاره شد، هدف از جعل این قضیه اتهام وارد کردن به شیعه است در این که مؤسس آن، شخصی یهودی الأصل است که با نشر افکار خود نه تنها فرقه ای را در جامعه اسلامی ایجاد نمود، بلکه سبب نشر افکار یهودیت و ایجاد تفرقه و تشتّت در میان جامعه اسلامی گردید. اینک به برخی از افراد که این تهمت و وصله ننگین را به شیعه امامیه نسبت می دهند اشاره می کنیم:
۱ ـ ابوالحسین ملطی گوید: زعیم این فرقه ـ شیعه ـ عبدالله بن سبأ است. او همان شخصی است که با یهود ارتباط داشت و بدین طریق بذر اول تشیع را در جامعه اسلامی کاشت، تا از این راه به جامعه اسلامی ضربه وارد کند. ۲ .
۲ ـ دکتر علی سامی نشار می گوید: یهود [عبدالله بن سبأ] مؤسس عقیده شیعه غالی است. ۳ .
۳ ـ محمّد ابوزهره می گوید: طاغوت اکبر ـ عبدالله بن سبأ ـ کسی است که مردم را به ولایت علی(علیه السلام) و وصایت او دعوت نمود و معتقد به رجعت پیامبر اکرم(علیه السلام) شد و در سایه این فتنه ها مذهب شیعی نشأت گرفت. ۴ .
۴ ـ احسان الهی ظهیر می گوید: دین امامیه و مذهب اثناعشری، مبتنی بر مبناهایی است که یهود جنایت کار توسط عبدالله بن سبأ وضع نمود. ۵ .
۵ ـ دکتر ناصر بن عبدالله بن علی قفاری می گوید: طلیعه عقیده شیعه و اصول آن به دست سبأیّون ظهور کرد….۶ .
اقوال مورخان در مورد عبدالله بن سبأ
اشاره
دکتر هویمل می گوید: در خصوص عبدالله بن سبأ سه نظریه مطرح است:
۱ ـ نظریه رایج نزد مؤرخان اسلامی، که اثبات وجود او، و موقعیّت گسترده اش در فتنه هاست؛
۲ ـ نظر متأخرین از شیعه، که انکار وجود او، و به طور کلی انکار موقعیّت او است؛
۳ ـ نظر متوسط و معتدل، که اثبات وجود او، و ابطال موقعیت فعّال او در فتنه هاست، و این همان نظریه ای است که ما به آن تمایل داریم. ۷ .
ولی به تقسیمی دیگر می توان گفت که برخی مؤیّد، و بعضی تشکیک کننده و عده ای دیگر منکر وجود او باشند.
مؤیدین
کسانی که عبدالله بن سبأ را شخصی حقیقی دانسته و برایش نقش و موقعیتی عظیم در فتنه قتل عثمان، جنگ جمل و صفین قائلند که عبارتند از:
۱ ـ حسن ابراهیم حسن (تاریخ الإسلام السیاسی، ج ۱، ص ۳۵۸)؛
۲ ـ أحمد أمین مصری (فجر الإسلام، ص ۲۶۹)؛
۳ ـ أحمد شبلی (موسوسة التاریخ الإسلامی، ج ۱، ص ۶۲۷)؛
۴ ـ عباس محمود عقاد (عبقریة عثمان)؛
۵ ـ ابوالحسین ملطی (التنبیه و الردّ علی أهل الأهواء و البدع، ص ۲۵)؛
۶ ـ دکتر علی سامی النشار (نشأة الفکر الفلسفی فی الإسلام، ج ۲ ص ۱۸)؛
۷ ـ محمّد أبوزهره (المذاهب الإسلامیه، ص ۴۶)؛
۸ ـ إحسان إلهی ظهیر (الشیعة و السنه، ص ۲۴)؛
۹ ـ دکتر قفاری (أصول مذهب الشیعه، ج ۱، ص ۷۸).
تشکیک کنندگان
۱ ـ دکتر طه حسین مصری
او در قسمتی از سخنانش در مورد عبدالله بن سبأ می گوید: به گمان من کسانی که تا این حدّ موضوع عبدالله بن سبأ را بزرگ جلوه داده اند، بر خود و تاریخ اسراف شدیدی نموده اند. زیرا نخستین اشکالی که با آن مواجه می شویم آن که در مصادر مهمّ تاریخی و حدیثی ذکری از عبدالله بن سبأ نمی بینیم. در طبقات ابن سعد، أنساب الأشراف بلاذری و دیگر مصادر تاریخی یادی از او نشده است. فقط طبری از سیف بن عمر این قضیه را نقل کرده و دیگر مورخان نیز از او نقل کرده اند. ۸ .
همو در آخر سخنانش می گوید: به گمان قوی دشمنان شیعه در ایّام بنی امیه و بنی عباس در امر عبدالله بن سبأ مبالغه کردند، تا از طرفی برای حوادثی که در عصر عثمان اتفاق افتاد منشأیی خارج از اسلام و مسلمین بیابند، و از طرفی دیگر وجهه علی(علیه السلام) و شیعیانش را خراب کنند و از این منظر برخی از عقاید و امور شیعه را به شخصی یهودی نسبت دهند که به جهت ضربه زدن به مسلمین، اسلام انتخاب کرد. و چه بسیار است
تهمت های ناروایی که دشمنان شیعه برعلیه شیعه وارد کرده اند. ۹ .
۲ ـ محمّد عماره
وی در کتاب خود چنین می گوید:… فقط در یک روایت به موضوع عبدالله بن سبأ اشاره شده و آن تنها مصدر، برای نقل بقیه مورخان شده است. ۱۰ .
۳ ـ حسن بن فرحان مالکی
او در ردّ دکتر سلیمان عوده می گوید:… او گمان کرده که من وجود عبدالله بن سبأ را به طور مطلق انکار می نمایم؛ البته این چنین ادعایی ندارم، بلکه در مجله ریاض و مقالات سابق خود اشاره نمودم که من در وجود عبدالله بن سبأ به طور مطلق توقف نموده ام، ولو به شدّت موقعیت گسترده او را در فتنه ایّام عثمان انکار می کنم. ۱۱ .
منکرین
برخی دیگر از مورّخان اصل وجود عبدالله بن سبأ را انکار کرده اند که در نتیجه نزد آنان قضیه ونقش وموقعیت او نیز مردوداست؛ اینک به اسامی بعضی ازآنهااشاره می کنیم:
۱ ـ محمّد عبد الحیّ شعبان (صدر الإسلام و الدولة الإسلامیة)؛
۲ ـ هشام جعیط (جدلیّة الدین و السیاسة فی الإسلام المبکّر، ص ۷۵)؛
۳ ـ أحمد لواسانی (نظرات فی تاریخ الأدب، ص ۳۱۸)؛
۴ ـ سیّد مرتضی العسکری (عبدالله بن سبأ و أساطیر أخری)؛
۵ ـ ابراهیم محمود (أئمة و سحرة عن مسیلمة الکذّاب و عبدالله بن سبأ، ص ۱۹۲)؛
۶ ـ دکتر عبدالعزیز هلابی، (عبدالله بن سبأ دراسة للروایات التاریخیة) ص ۷۱؛
۷ ـ نویسنده مصری أحمد عباس صالح (الیمین والیسار فی الإسلام) ص ۹۵؛
۸ ـ دکتر علی دردی (وعاظ السلاطین) ص ۲۷۴؛
۹ ـ دکتر شیبی (الصلة بین التصوف والتشیع) ج ۱ ص ۸۹٫
انصاف درباره عبدالله بن سبأ
آنچه در مورد عبدالله بن سبأ و گروه سبأیّون گفته می شود، کمی از آن صحیح و بقیه به طور کلّی باطل است.
آنچه صحت دارد این که شخصی به نام عبدالله بن سبأ درباره امام علی(علیه السلام) غلوّ می کرد و می گفت: او خداست ـ نعوذ بالله تعالی ـ و من رسول اویم. این موضوع چندان قابل انکار نیست و داعی بر انکار آن نیز وجود ندارد، زیرا در روایات معتبر که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده به وجود او اشاره شده است:
امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: نزد من یادی از عبدالله بن سبأ شد که تمام موهای بدنم راست شد، او ادعای امری عظیم نمود ـ خداوند او را لعنت کند ـ به خدا سوگند! علی(علیه السلام)بنده صالح خدا و برادر رسول خدا بود و به کرامت نرسید مگر به سبب اطاعت خدا و رسولش. ۱۲ .
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: عبدالله بن سبأ ادعای نبوت نمود. او گمان می کرد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) خداست خداوند از این حرفها بسیار بالاتر است.۱۳ .
و نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود: خدا لعنت کند عبدالله بن سبأ را، او ادعای ربوبیّت در حقّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) نمود. به خدا سوگند! امیرالمؤمنین(علیه السلام) بنده مطیع خدا بود. وای بر کسی که بر ما دروغ ببندد…. ۱۴ .
از همین رو، به دلیل وجود این روایات می بینیم که رجالیین با فرض وجود او به طور صریح او را به غلو و کفر نسبت داده اند:
۱ ـ شیخ طوسی(رحمه الله) می گوید: عبدالله بن سبأ کسی است که به کافر شد و اظهار غلو نمود. ۱۵ .
۲ ـ علامه حلّی(رحمه الله) می گوید: او غالی و ملعون است… او گمان نمود که علیّ خدا و خود، نبیِ اوست. خداوند او را لعنت کند! ۱۶ .
۳ ـ ابوداود می گوید: عبدالله بن سبأ به کفر بازگشت و اظهار غلو نمود. ۱۷ .
و آنچه باطل است این که قضیه با این حجم اش باطل بوده و به هیچوجه قابل اثبات نیست، که به حول و قوه الهی این مطلب را توضیح خواهیم داد.
نقد نظریه مؤیدین
ضعف سند
مؤیدین در ادعای خود برضدّ شیعه به روایتی تمسک کرده اند که طبری و دیگران آن را نقل کرده اند.
این حدیث به چهار طریق نقل شده که تمام طرق آن به سیف بن عمر می رسد:
۱ ـ طریق طبری: فیما کتب به إلی السرّی، عن شعیب، عن سیف، عن عطیة، عن یزید الفقعسی قال..؛ ۱۸ .
۲ ـ طریق ابن عساکر در تاریخ دمشق؛
۳ ـ طریق ذهبی در تاریخ الاسلام؛
۴ ـ طریق ابن ابی بکر در التمهید و البیان.
که تمام این طرق به سیف بن عمر ختم می شود.
تحلیل سند
الف) سیف بن عمر
سیف بن عمر تمیمی اسیّدی متوفای سنه ۱۷۰ هجری دارای دو کتاب به نام های: الفتوح الکبیر والردّة و الجمل ومسیر عائشة وعلیّ می باشد که طبری و دیگران از این دو کتاب روایات زیادی نقل کرده که از آن جمله روایت مورد بحث است. او کسی است که مورد طعن و لعن و مذمت تمام رجالیون اهل سنت واقع شده است.
یحیی بن معین او را ضعیف الحدیث، و نسائی نیز ضعیف، متروک الحدیث و غیر ثقه معرفی کرده است.
ابوداود او را کذّاب، ابن ابی حاتم او را متروک الحدیث، و ابن السکن او را ضعیف معرفی کرده است.
ابن عدی می گوید: او ضعیف است. برخی از احادیثش مشهور، ولی غالب احادیثش منکر است، لذا قابل متابعت نیست.
ابن حبان می گوید: او، احادیث جعلی را نقل کرده و به موثّقین نسبت می دهد. او متهم به کفر است.
حاکم می گوید: او متروک و متّهم به کفر است.
ابن حجر نیز بعد از نقل روایتی که در سند آن سیف بن عمر است، می گوید: در آن راویان ضعیف وجود دارند که از آن جمله سیف است. ۱۹ حال جای تعجّب است که طبری چگونه در تاریخ خود ۷۰۱ روایت از سیف نقل کرده است. ۲۰ .
خصوصیات دو کتاب سیف
با مراجعه به دو کتاب سیف بن عمر می توان به این خصوصیات پی برد:
۱ ـ او برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اصحابی جعل کرده که وجود خارجی نداشته اند؛
۲ ـ حوادثی را تحریف و کم یا زیاد کرده است؛
۳ ـ حوادثی که اصلاً وجود خارجی نداشته نقل کرده است؛
۴ ـ برای مشوّة جلوه دادن عقاید مسلمانان، خرافاتی را میان آنان رواج داده است. ۲۱ .
به همین جهت است که می بینیم مستشرقان توجه خاصی به احادیث سیف بن عمر نموده و آنها را در کتاب هایشان منتشر نموده اند، تا از این راه چهره مقدس اسلام را در میان جوامع بشری کریه و مشوّه جلوه دهند.
ب) عطیه
عطیه نیز از جمله کسانی است که در سند داستان عبدالله بن سبأ قرار دارد. در مورد وی دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: مراد از او عطیه عوفی متوفای سنه ۱۱۰ است که این احتمال بعید می باشد. به دلیل آن که عطیه عوفی از تابعین بوده و سیف بن عمر او را درک نکرده است. خصوصاً آن که در رجال هر دو مورد جرح و تعدیل قرار گرفته اند.
احتمال دوّم: مراد از وی عطیة بن قیس کلابی شامی، که ارتباطی با سیف نداشته است.
ج) یزید فقعسی
با مراجعه به کتاب های رجال پی خواهیم برد که شخصی به نام یزید که ملقّب به فقعسی باشد وجود ندارد.
در رابطه با عبدالله بن سبأ از غیر طریق سیف بن عمر نیز روایاتی نقل شده که هم سند آنها ضعیف است و هم دلالتشان ناتمام. و تنها در برخی از آنها اسم او آورده شده و ذکری از حوادثی که به او نسبت داده می شود نیامده است. و در برخی نیز نام ابن السوداء آمده که قابل انطباق بر عبدالله بن وهب رواسبی است؛ زیرا او را با این عنوان می خواندند.
مخالف با سیره سیاسی عثمان
با مراجعه به سیره سیاسی عثمان بن عفان پی خواهیم برد که او مسائل سیاسی بسیار سخت گیر بود و بر هیچ شخص معترضی امتیازی قائل نبود. ولذا با هر کسی که از سر مخالفت با او در می آمد با شدّت تمام و به هر نحو ممکن به مقابله می پرداخت. حال چگونه ممکن است که انسان باور کند شخصی یهودی از صنعاء یمن وارد مرکز حکومت اسلامی؛ یعنی مدینه منوّره شود، و با تحریکاتش عقل های بسیاری از بزرگان صحابه را تخدیر کرده و آنان را مرید خود گرداند و نیز افرادی را به کشورها و شهرهای مختلف اسلامی بفرستد و در نتیجه جمعیت زیادی را دور خود جمع کرده و با تحریک او مردم بر علیه حکومت وقت یعنی عثمان بن عفان قیام کرده و او را به قتل برسانند. آیا این فرضیه با نظریه عدالت صحابه که اهل سنت به آن قائلند سازگاری دارد؟ آیا این فرضیه با قداست صحابه سازگاری دارد؟ آیا این فرضیه با شدّت و خشونت عثمان نسبت به مخالفان و سخت گیری او در سیاست سازگار است؟
آیا عثمان همان کسی نبود که ابوذر غفاری را به دلیل اعتراض هایش برضدّ عثمان در کیفیت تقسیم بیت المال از مدینه به ربذه تبعید نمود؟ ۲۲ .
آیا عثمان کسی نبود که وقتی مقداد بن عمرو و عمار بن یاسر و طلحه و زبیر با جماعتی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر او نامه نوشته و بر بدعت هایش اعتراض کردند با شدّت تمام بر عمار حمله کرده و به او ناسزا گفت؟ آن گاه به غلامانش دستور داد تا دست و پایش را کشیده و سپس با دو پای خود آن قدر به او کتک زد که غش کرد و به مرض فتق مبتلا شد. ۲۳ .
آیا عثمان کسی نبود که به جهت شرکت کردن عبدالله بن مسعود در دفن اباذر او را چهل ضربه شلاّق زد؟ ۲۴ .
آیا عثمان کسی نبود که مالک اشتر و گروهی از صالحان کوفه را به پیشنهاد سعیدبن عاص به جهت مخالفت با دستگاه حاکم به شام تبعید نمود؟ ۲۵ .
مگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) در حق ابوذر نفرموده بود: خداوند عزوجل مرا به دوست داشتن چهار نفر امر نموده است: علی، ابوذر، مقداد و سلمان. ۲۶ .
مگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) درحقّ عمار نفرمود: همانا عمار با حقّ و حقّ با عمار است. ۲۷ .
علامه امینی(رحمهم الله) در این باره می فرماید:
اگر عبدالله بن سبأ تا این حدّ در جامعه فتنه نموده، و مردم را تحریک کرده است، تا جایی که با ایجاد اغتشاش بین مسلمانان حکومت را ساقط نمود، چگونه عثمان او را دستگیر نکرد تا به جهت جنایت هایش او را محاکمه و مورد ضرب وشتم قرار داده و در اعماق زندان ها جای دهد؟ چرا او را اعدام نکرد تا امّت از شرّ و فساد او راحت گردند، همان گونه که این رفتار را با صالحان امت داشت؟… ۲۸ .
تشیع، روح اسلام اصیل
اشاره
بر فرض که این قصه صحیح باشد، آنچه جای سؤال دارد آن است که چه ارتباطی است بین این قضیه و بین این که عبدالله بن سبأ مؤسس مذهب شیعه باشد، زیرا ـ همان گونه که در جای خود ثابت شد و ما نیز به اثبات خواهیم رساند ـ مؤسس شیعه در حقیقت ذات خداوند متعال با تعلیمات خود در قرآن کریم است. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز در طول ۲۳ سال این درخت ریشه داری را که قرآن در جامعه اسلامی کاشته، آبیاری نموده است، چه در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و چه بعد از وفات آن حضرت افراد و گروه هایی به این مذهب گرویده و به ولایت و وصایت و امامت اهل بیت(علیهم السلام) در رأس آنها علی(علیه السلام) اعتقاد پیدا نمودند.
عبدالحلیم محمود ـ شیخ أزهر ـ می گوید: به نظر ما سبب پیدایش تشیع به ایرانیان، زمانی که در دین اسلام داخل شدند باز نمی گردد. و نیز به یهودیّت که نماینده آن عبدالله بن سبأ بوده باز نمی گردد؛ بلکه مبدأ آن از این قضایا پیش تر است. سابقه آن از طرفی به شخصیّت علی ـ رضی الله عنه ـ و از طرفی دیگر به شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله)مرتبط است.۲۹ .
همو در جای دیگر می گوید: امّا عبدالله بن سبأ که او را به شیعه مرتبط می دانند و یا آن که شیعه را به او نسبت می دهند؛ این کتاب های شیعه است که به تمام معنا به مقابله با او پرداخته، او را لعن می کنند و از او برائت می جویند. و کمترین کلمه ای که در حقّ او می گویند آن که او ملعون تر از آن است که یادی از او شود. ۳۰ .
استاد مغنی داود می گوید:
شاید یکی از بزرگ ترین خطاهای تاریخ که به دست این پژوهشگران اتفاق افتاده و به آن تفطّن پیدا نکرده اند، این تهمت هایی است که بر علمای شیعه وارد نموده، حتّی این که به آنها قصه عبدالله بن سبأ را نسبت داده اند. ۳۱ .
۱- ر.ک: تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۷۸؛ کامل ابن اثیر، حوادث سنه ۳۰، ص ۳۶ و…
۲- التنبیه و الردّ علی أهل الأهواء و البدع، ص ۲۵٫
۳- نشأة الفکر الفلسفی فی الإسلام، ص ۱۸٫
۴- المذاهب الاسلامیّة، ص ۴۶٫
۵- الشیعة و السنه، ص ۲۴٫
۶- اصول مذهب الشیعه، ج ۱، ص ۷۸٫
۷- صحیفة الریاض.
۸- الفتنة الکبری، ص ۱۳۲٫
۹- همان، ص ۱۳۴٫
۱۰- الخلافة ونشأة الاحزاب الاسلامیه ص ۱۵۱٫
۱۱- صحیفه الریاض.
۱۲- رجال کشی، ج ۱، ص ۳۲۳٫
۱۳- همان.
۱۴- همان.
۱۵- رجال طوسی رحمه الله، باب اصحاب علی علیه السلام، رقم ۷۶٫
۱۶- خلاصة الاقوال، ص ۲۳۶٫
۱۷- رجال ابی داود، ص ۲۵۴٫
۱۸- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۷۸٫
۱۹- ر.ک: تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۴۷۰٫
۲۰- ر.ک: الغدیر، ج ۸، ص ۳۲۷٫
۲۱- ر.ک: سید مرتضی عسگری، عبدالله بن سبأ.
۲۲- شرح ابن أبی الحدید، ج ۲، ص ۳۱۶؛ الاستیعاب، ترجمه ابی ذر.
۲۳- أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۴۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۳۹٫
۲۴- شرح ابن أبی الحدید، ج ۱، ص ۲۳۷٫
۲۵- انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۹ ـ ۴۳٫
۲۶- صحیح ترمذی، ج ۲، ص ۲۱۳٫
۲۷- طبقات ابن سعد، ج ۳، ص ۱۸۷٫
۲۸- الغدیر، ج ۹، ص ۲۱۹٫
۲۹- التفکیر الفلسفی فی الاسلام، ص ۱۷۶٫
۳۰- همان.
۳۱- مقدمه کتاب عبدالله بن سبأ، ص۱۸٫
بحث دربارۀ مذهب شاعران کهن، حتی از بحث دربارۀ زمانه و زندگی آن ها دشوارتر است. چه این که هیچگاه از روی آثار و اشعار نمی توان به عقاید و مذهب ایشان راه پیدا کرد
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی(۴۶۷ تا ۵۲۹ ه.ق) ازمشهورترین و تاثیرگذارترین شاعرانی است که اولین تغییرات اساسی در لفظ ومعنای ادب فارسی را پایه گذاری کرد. وی هم چنین یکی از پرکارترین شاعران و نویسندگان قرن ششم بوده و امروزه چندین اثر کامل از او در دسترس است. بحث دربارۀ مذهب شاعران کهن، حتی از بحث دربارۀ زمانه و زندگی آن ها دشوارتر است. چه این که هیچگاه از روی آثار و اشعار نمی توان به عقاید و مذهب ایشان راه پیدا کرد. اما سنایی؛«در حدیقه هرچند طبق سنت زمانه از هر چهار خلیفۀ پس از پیامبر ستایش کرده و نیز ابوحنیفه و شافعی را مدح گفته است، ولی نظر او نسبت به معاویه، آل مروان و آل ابوسفیان در واقعۀ شهادت امام حسن و حادثۀ صعبناک کربلا بسیار نزدیک به عقاید شیعه است. به طوری که صراحت لهجۀ سنائی خشم و تعصب کوتاه بینان غزنه را برانگیخت و در صدد اخذ حکم قتلش از بغداد برآمدند.» (یوسفی، ۱۳۹۸: مقدمه)
سنایی را به حق باید “اولین شاعر امام حسن”در تاریخ ادبیات فارسی لقب داد. چرا که وی ضمن سرودن اولین ابیات در وصف امام حسن مجتبی علیه السلام، ابیات قابل توجهی از حدیقه را نیز به مناسبت های مختلف به این امام همام اختصاص داده است. به همین منظور پرداختن به اشعار، عناوین و اشارات سنایی به امام حسن مجتبی علیه السلام، خود نیازمند نوشتار دیگری است. سنایی در نام گذاری آن بخش از حدیقه که در مدح و رثای امام حسن مجتبی علیه السلام سروده شده است، ازعبارت بسیار زیبای ” ذکر الحسن یذهب الحزن ” استفاده کرده است.همچنین«توصیفات سنایی از امام حسن علیه السلام با آن چه مورّخان و راویان در خصوص آن امام نقل کرده اند، مطابقت دارد. و این امر نشان دهندۀ توانایی علمی او نسبت به تاریخ و روایات اسلامی است.»(سنچولی،۱۳۹۷: ۹۳)
الحق والانصاف تاثیری که حدیقه و دیگر اشعار حکیم غزنه بر شاعران بعد از وی گذاشت، از هیچ شعر وشاعر دیگری برنیامد. به طوری که نام و یاد و اثرات وی در اشعار شاعران پارسی زبان، خود می تواند موضوع کتاب یا حداقل مقاله ای مجزّا باشد.
اما در بحث سروده های امام حسنی سنایی برای شروع از حدیقه ابیاتی را نقل می کنیم:
ای سنایی بگوی خوب سخن در ثنای گزیده میرحسن
قره العین مصطفای گزین شاه اسلام و شرع و خسرو دین
چون علی در نیابت نبوی کوثر داعی و عدو دعی
قرّةالعین مصطفی او بود سیّدالقوم اصفیا او بود
آن چنان دُر در آن صدف او بود انبیا را به حق خلف او بود
جگر و جان علی و زهرا را دیده و دل حبیب و مولی را
بوده مانند جد به خُلق عظیم پاک عرق و نفیس خلق و کریم
فلذهای بود از دلِ زهرا جدّۀ او خدیجۀ کبری
زهر قهر عدو هلاکش کرد فقد تریاک دردناکش کرد
ماه در چشم او هلال نمود زهر در کام او زلال نمود
خواسته چون خرد ز بهر پناه شرف از منصب کریمش جاه
مانده آباد از سخای کفش خاندان نبوت از شرفش
کرد خصمان برو جهان فراخ تنگ همچون درونگه درواخ
بیسبب خصم قصد جانش کرد او بدانست و زان امانش کرد
بار دیگر به قصد او برخاست بیگناهی ورا بکشتن خواست
تا سوم بار عزم کرد درست شربت زهر همچو بار نخست
راست کرد و بداد آن ناپاک که جهان باد از چنان زن پاک
صد و هفتاد و اَند پاره جگر به در انداخت زان لب چو شکر
جان بداد اندر آن غم و حسرت باد بر جام خصم او لعنت
گفت با او ستوده میر حسین آن مرا اشراف را چو زینت و زین
زهر جان مر ترا که داد بگوی گفت غمز از حسن بود نه نکو
جدِّ من مصطفی امان زمان پدرم مرتضی امین جهان
جدِّۀ من خدیجه زَین زمان مادرم فاطمه چراغ جنان
جمله بودند از خیانت و غمز پاک و پاکیزه خاطر و دل و مغز
من هم از بطن و ظَهر ایشانم گرچه جمع از غم پریشانم
نه کنم غمز و نه بُوَم غمّاز خود خدا داند آخر و آغاز
هست دانا به باطن و ظاهر چون توانا به اوّل و آخر
آنکه فرمود و آنکه داد رضا خود جزا یابد او به روز جزا
ور مرا روز حشر ایزد بار بدهد در جوارِ جنّت بار
نروم در بهشت جز آنگاه که نهد در کفم کفِ بدخواه
از چه گویم به رمز وصفالحال کاندرین شرح نیست جای مقال
حق بگویم من از که اندیشم آنچه باشد یقین شده پیشم
جعدهٔ بنت اشعث آن بد زن که ورا جام زهر داد به فن
که فرستاد مر ورا بر گوی بر زمین زن سبوی بر لب جوی
آن که بودش که یافت این فرصت که برو باد تا ابد لعنت
که پذیرفت ازو درم به الوف زر و گوهر که نیست جای وقوف
لؤلؤ هند و عقدِ مروارید که ز میراثهای هند رسید
کین نکو عقد مرا ترا دادم به تو بخشیدم و فرستادم
گر تو این شغل را تمام کنی خویشتن را تو نیکنام کنی
به پسر مر ترا دهم به زنی مر مرا دختری و جان و تنی
تا بکرد آنچه کردنی بودش لیک زان فعل بد نبُد سودش
آنچه پذرفته بود هیچ نداد مر ورا در دهان نار نهاد
چون پدر گفت با پسر که زنت جعده باید که هست رای زنت
گفت، آن زن که با حسن ده بار نخورد بر روان او زنهار
به دروغی دهد سرش بر باد از خدا و رسول نارد یاد
من برو دل بگو چگونه نهم به زنیاش رضا چگونه دهم
با چو او کس چو کژ هوا باشد با منش راستی کجا باشد
جان بیهوده کرد در سرِ کار تا ابد ماند در جهنّم و نار
صدهزار آفرین بار خدا بر حسن باد تا به روز جزا
خبر آن دلِ پر آذر او نشنوی جز که از برادر او
(سنایی، ۱۳۹۸: ۳۱۹-۳۱۴)
در دوجای دیگر از حدیقه هم ذکری از امام حسن مجتبی علیه السلام به میان آمده است. اول آن که سخن از کربلا و عاشورا به میان آورده و اهل بیت را عزادار حسین علیه السلام می خواند و بار دوم آنجا که حرف از مرگ می شود و پایان عمر هر آدمی با هر جایگاه و پست و مقام؛
فاطمه جامه جمله بدریده خون بباریده بی حد از دیده
مصطفی روی ها خراشیده علی از دیده خون بپاشیده
حسن از رحم کرده جامه کبود زینب از دیده ها برانده دو رود
(همان: ۳۲۳)
تا بگوید ز حال میرحسن آن سرافراز شرع و زین زمن
واندر آن کار پور بوسفیان یک زمان مر ورا نداده امان
از زنی خواست استعانت و عون تا شد او همجلیس با فرعون
(همان: ۵۱۵)
در دیوان سنایی نیز با القاب مختلفی از امام حسن مجتبی علیه السلام یاد شده که از هر مورد به نقل یکی دو نمونه بسنده خواهیم کرد؛
الف) حسن:
بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن
باده با فرعون خوری از جام عشق موسوی با علی در بیعت آیی زهر پاشی بر حسن
پای این میدان نداری جامۀ مردان مپوش برگ بیبرگی نداری لاف درویشی مزن
(سنایی،۱۳۸۸: ۹۸۷ )
سر بر آر از گلشن تحقیق تا در کوی دین کشتگان زنده بینی انجمن در انجمن
در یکی صف کشتگان بینی به تیغی چون حسین
در دگر صف خستگان بینی به زهری چون حسن
(همان: ۴۸۵)
پر از زهر است کام من سنائی خوش سخن زانم قیامت زهر باید خورد گر دستم سخن گیرد
ولی میراث استادان از این زیبا سخن دارم حسینی باید از معنی که تا جای حسن گیرد
(همان: ۱۳۶)
ب) شبر:
شو مدینه علم را در جوی و پس دروی خرام تا کی آخر خویشتن چون حلقه بر در داشتن
چون همی دانی که شهر علم را حیدر درست خوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتن
مر مرا باری نکو ناید ز روی اعتقاد حق زهرا بردن و دین پیمبر داشتن
آنکه او را بر سر حیدر همی خوانی امیر کافرم گر میتواند کفش قنبر داشتن
جز کتاب الله و عترت ز احمد مرسل نماند یادگاری کان توان تا روز محشر داشتن
هشت بستان را کجا هرگز توانی یافتن جز به حب حیدر و شبیر و شبر داشتن
(همان: ۴۷۰-۴۶۸ )
ج) مجتبی:
همانطور که پیشتر اشاره شد، این لقب در ادب کهن بسامد بسیار کمی دارد وتنها در ابیاتی اندک برای پیامبر عظیم الشان اسلام به کار گرفته شده است. در اشعار سنایی نیز دو مرتبه از این لقب استفاده شده که دربارۀ نبی اکرم است.
حکیم سنایی شعر فوق العاده زیبا و مشهوری دارد با مطلع:
جهان پر درد می بینم، دوا کو؟ دل خوبان عالم را وفا کو؟
(همان: ۵۷۱)
که در ابیاتی از آن ذکری از حضرات اهل بیت علیهم السلام نیز به میان آمده است:
سراسر جمله عالم پر یتیم است یتیمی در عرب چون مصطفا کو؟
سراسر جمله عالم پر ز شیر است ولی شیری چو حیدر باسخا کو؟
سراسر جمله عالم پر زنانند زنی چون فاطمه خیر النسا کو؟
سراسر جمله عالم پر شهید است شهیدی چون حسین کربلا کو؟
سراسر جمله عالم پر امام است امامی چون علی موسی الرضا کو؟
(همان: ۵۷۱)
و چقدر جای چنین بیتی که مدت هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده، در آن خالی است که:
سراسر جمله عالم پر غریب است غریبی چون امام مجتبی کو؟
شاید خود حکیم هم اگر در آن دوران این قافیه را در اختیار داشت، این بیت را نیز در شعر خویش قرار می داد، اما متاسفانه اینطور نیست.
به هر روی حکیم سنایی غزنوی با تمام اهمیتی که دارد و شیرینی خاصی که در سراسر دیوانش موج می زند، هنوز هم حتی در بین اهل ادب و معرفت نیز آنچنان که باید و شاید شناخته شده نیست. صد البته که پژوهش های بسیار خوب و راهگشایی صورت گرفته که آن ها نیز از نظر دور مانده اند. چه این که در میان حدود ۱۵ مجموعه شعر گردآوری شده برای امام حسن مجتبی علیه السلام که این جانب تا امروز از نظر گذرانده ام، صورت کاملی از اشعار سنایی یافت نمی شود.
مجتبی خرسندی ۱۳۹۹/۱۰/۱۳
منابع:
♦️سنچولی، دوستعلی (۱۳۹۷)، ماهنامه معرفت، سال۲۷، شماره۸، پیاپی ۲۵۱، آبان، قم
♦️مدرس رضوی، سید محمد تقی (۱۳۸۸)، دیوان سنایی غزنوی، چاپ هفتم، سنایی، تهران
♦️یوسفی، محمدرضا (۱۳۹۸)، شرح حدیقه سنائی، دانشگاه قم، قم
وی در راه دفاع از عقیده خود و نشر آن سختی های فراوانی کشید، اما همیشه به آن چه در این راه برایش اتفاق افتاده بود فخر می کرد
یکی از شاعران مشهور ادب فارسی حکیم ناصر بن خسرو قبادیانی مروزی ( متولد ۳۹۴ ه.ق بلخ – متوفای ۴۸۱ ه.ق یُمگان) است. شاعری که ابتدا بر آئین اهل تسنن بود و تا چهل سالگی در دربار غزنویان سمت دبیری داشت. اما، پس از مباحثاتی با بزرگان مذهب تشیّع و متعاقب رویایی که در آن به سمت قبله رهنمون گردیده بود، به حج رفته و پس از انجام مناسک حج به مصر _ که در آن روزگار مقرّ حکومت قدرتمند باطنیان یا اسماعیلیان بود_ سفر کرد و به آئین شیعیان درآمد.
اشعار ناصر خسرو لبریز از محبّت خاندان پیامبر _به خصوص حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام _ و سراسر حکمت و پند و اندرز و مقابله با دشمنان این خاندان مکرّم است.وی در راه دفاع از عقیده خود و نشر آن سختی های فراوانی کشید، اما همیشه به آن چه در این راه برایش اتفاق افتاده بود فخر می کرد:
بر حبّ آل احمد شاید گر
لعنت همی کنند ملاعینم
امّا غربت امام حسن مجتبی علیه السلام در اشعار ناصر خسرو نیز در نوع خود دردآور و جانسوز است!
کما این که در دیوان وی اشعار یا دست کم شعری برای چهارتن از پنج تن آل عبا علیهم السلام وجود دارد. اما در بین همۀ این اشعار، وی تنها در ده بیت آن هم از لابه لای قصایدش به امام حسن مجتبی علیه السلام اشاره ای داشته است.
گر خردمند بداند که بدین حال و صفت – باب علم نبی و باب شبیر و شبر است
(ناصر خسرو،۱۳۸۹ :۸۷)
*************
چو گنج و دفینت به فرزند ماندی – به فرزند ماند آن و این محمد
نبینی که امت همی گوهر دین – نیابد مگر کز بنین محمد؟
محمد بدان داد گنج و دفینش – که او بود در خور قرین محمد
قرین محمد که بود؟ آنکه جفتش – نبودی مگر حور عین محمد
ازین حورعین و قرین گشت پیدا – حسین وحسن سین وشین محمد
حسین و حسن را شناسم حقیقت – بدو جهان گل و یاسمن محمد
چنین یاسمین و گل اندر دو عالم – کجا رست جز در زمین محمد؟
نیارم گزیدن همی مر کسی را – بر این هر دوان نازنین محمد.
(همان: ۱۰۳)
**************
جوانی ستوده است مدحت مر او را – بس است و جز این نیستش هیچ مفخر
که سادات جمع جوانان محشر – نبی گفت هستند شبّیر و شبّر
(همان: ۱۵۰)
**************
من با تو نیم که شرم دارم – از فاطمه و شبیر و شبر
جای حذر است از تو ما را – گر تو نکنی حذر ز حیدر
ای گمره و خیره چون گرفتی – گمراهترین دلیل و رهبر؟
(همان: ۱۵۵)
**************
بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت
روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر
دست علی گرفت و بدو داد جای خویش
گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر
ای ناصبی اگر تو مقری بدین سخن
حیدر امام توست و شبر وانگهی شبیر
(همان: ۱۵۸)
**************
ره سرّ یزدان که داند؟ پیمبر – پیمبر سپرده است این سرّ به حیدر
اگر تو مُقِرّی ز من خواه پاسخ – وگر منکری پس تو پاسخ بیاور
ز خانهٔ کهین و مهین و از آن دور – کبوتر جوابم بیاور مفسر
بگو آن دو خواهر زن و دو برادر – کدامند و فرزندشان ماده و نر
بیان کن که از چیست تقصیر عالم؟ – جوابم ده از خشک این شعر وز تر
ندانی به حق خدای و نداند – کس این جز که فرزند شبیر و شبر
(همان: ۱۶۹)
**************
مثالی از امثال قرآن تو را – نمودم نکو بنگر، ای تیز ویر
بیاویزد آن کس به غدر خدای – که بگریزد از عهد روز غدیر
چه گوئی به محشر اگر پرسدت – از آن عهد محکم شبر با شبیر؟
(همان: ۱۹۲)
**************
بوحنیفه و شافعی را بر حسین و بر حسن
چون گزیدی همچو شکّر بر شخار ای ناصبی؟
(همان: ۴۶۴)
**************
همیشه ز هر عیب پاکیزه بود – زبان و دو دست و ازار علی
گزین و بهین زنان جهان – کجا بود جز در کنار علی؟
حسین و حسن یادگار رسول – نبودند جز یادگار علی
(همان: ۴۸۰)
اما نکته حائز اهمیت دربارۀ امام حسن مجتبی علیه السلام در اشعار ناصر خسرو این است که همین اشارات هم با نیت وصل شدن مضمون اشعارش با ممدوح آن _ یعنی خاندان فاطمیان مصر علی الخصوص المستنصر بالله _ است. شاید همین اصل باعث شده که شاعر شعر مستقلی برای این امام همام نسروده باشد.
والله عالم!
منابع:
♦️دیوان ناصر خسرو قبادیانی، تصحیح سید نصرالله تقوی، انتشارات سنائی، تهران ۱۳۸۹
یکی از نشانه های غربت و مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام در شعر و ادب فارسی همین است که اکثر شاعران متقدم - حتی شاعرانی که اشعار یا ابیاتی در مدح دیگر ائمه علیهم السلام دارند - به اندازۀ یک بیت هم به این امام همام اشاره نداشته اند.
یکی از نشانه های غربت و مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام در شعر و ادب فارسی همین است که اکثر شاعران متقدم – حتی شاعرانی که اشعار یا ابیاتی در مدح دیگر ائمه علیهم السلام دارند – به اندازۀ یک بیت هم به این امام همام اشاره نداشته اند.
اما در این میان هستند شاعرانی که می توان در دیوان اشعارشان یک یا چند بیت دربارۀ امام حسن مجتبی علیه السلام پپدا کرد. هرچند که این ابیات هم معمولا یا برای استفاده های مضمونی و اشاره به پادشاهان وقت! و یا در ضمن شعری که برای دیگر حضرات از جمله پیامبر، امیرالمومنین و سیدالشهدا علیهم السلام سروده شده به کار می رفتند.
از این جمله، قصیده سرای معروف قرن پنجم فرخی سیستانی ( درگذشتۀ ۴۲۹ هـ. ق) است که در ضمن قصیده ای که برای تبریک عید روز پیامبر در مدح مسعود غزنوی نوشته است، می گوید:
همیشه به دیدار تو شاد سلطان
چو حیدر به دیدار شبّیر و شبّر
شاعر دیگر از شاعران قرن هشتم در شیراز – که هم عصر حافظ و به احتمالی نخستین بانوی شاعری ست که در دیوانش ذکری از امام حسن مجتبی علیه السلام رفته است – بانو جهان ملک خاتون (درگذشتۀ بعد از سال ۷۸۴ ه.ق) است. وی نیز در شعری که برای احمد بهادر خان مغیث الدین سروده در بیتی می گوید:
در عدل چون محمد و در علم چون علی
در خُلق چون حسینی و اوصاف چون حسن
شاعر بعد وحشی بافقی(درگذشتۀ ۹۹۱ ه.ق)از شاعران صاحب نام و صاحب سبک قرن دهم شعر فارسی ست که ترکیب بند بلندی در رثای سید و سالار شهیدان دارد و در بیتی از همان ترکیب بند برادر بزرگوار حضرت اباعبدالله را مورد خطاب قرار داده و می گوید:
یا حضرت حسن ز جفای ستمگران
جان بر لبِ برادرِ با جان برابر است
و جای دیگر بیتی از قصیده ای ست که در مدح میرمیران سروده است :
آن حسن خُلق، حسینی نسبِ، حیدر دل
که فلک بهر زمین بوسی او کرده قیام
شاعر دیگر که از جمله نامداران و مشهوران ادب فارسی در هند و ایران است، میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی (درگذشته ۱۱۳۳ ه. ق) که دیوانی رنگارنگ از مضامین و معانی بکر دارد. با این حال که قصایدی چند در مدح پیامبر و امیرالمومنین و حضرت علی بن موسی الرضا علیهم صلوات الله سروده است، ولی در دیوانش فقط در بیت پایانی یک غزل اشاره به نام کریم اهل بیت علیهم السلام کرده، آن جا که می گوید:
بیدل به هر کجا رگ ابری نشان دهند
در ماتم حسین و حسن گریه می کند.
به هر حال نمی توان انتظار داشت که همۀ شاعران پارسی زبان آن هم با آن خفقان حکومتی وعقیدتی مسلط بر فضای جامعه در طول قرون متمادی، در مدح تک تک حضرات اهل بیت علیهم السلام شعر سروده باشند و به این معرفت رسیده باشند که عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَيْتِ لاَ يُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ فِينَا نَزَلَ اَلْقُرْآنُ وَ فِينَا مَعْدِنُ اَلرِّسَالَةِ، کما این که هنوز حتی از مذهب خیلی از این شاعران اطلاعات درست و دقیقی در دست نیست.
منابع:
♦️دیوان فرخی سیستانی، به کوشش دکتر محمد دبیرسیاقی، ص ۱۴۹
♦️دیوان جهان ملک خاتون، دکتر پوراندخت کاشانی راد و دکتر کامل احمد نژاد، ص۷
♦️دیوان وحشی بافقی، به تصحیح حسین نخعی، صص ۲۴۸ و ۳۱۱
♦️دیوان بیدل دهلوی، به کوشش خلیل الله خلیلی، غزل ۱۴۴۷
♦️عيون اخبارالرضا، جلد۲، صفحه۶۶
اَبوزَید محمد غضائری رازی (درگذشتهٔ ۴۲۶ قمری) شاعر ایرانی، از شاعران بزرگ عراق و از مداحان امرای آخر دیلمی در ری و نیز سلطان محمود غزنوی بودهاست
اَبوزَید محمد غضائری رازی (درگذشتهٔ ۴۲۶ قمری) شاعر ایرانی، از شاعران بزرگ عراق و از مداحان امرای آخر دیلمی در ری و نیز سلطان محمود غزنوی بودهاست. لقب شعری او غضایری است.گفتهاند که غضائری مذهب شیعه داشت و ابیاتی که از غضائری نقل کرده و دلیل تشیع او قرار دادهاند از این قرار است :
بسم الله الرحمن الرحیم
مرا شفاعت این پنج تن بَسنده بُوَد
که روز حشر بدین پنج تن رسانم تن
بِهین خلق و برادرش و دختر و دوپسر
محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن
ایا کسی که شدی مُعتصم به آل رسول
زهی سعادت تو، ” لاتَخَف و لا تَحزَن “
منابع:
♦️شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان، جلد۱، ص۴۶۶
♦️مجالس المومنین، جلد۲، ص۶۱۲
متن صلح نامه امام مجتبی با معاویه
بسم الله الرحمن الرحيم؛ حسن بن علي بن ابيطالب (ع) با معاوية بن ابي سفيان بر طبق شرايط زير صلح ميکند:
۱- معاويه بايد در ميان مردم، بر طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا – صلي الله عليه وآله – و روش خلفاي شايسته عمل کند.
۲- معاويه نبايد جانشيني براي پس از خود معرفي کند.
۳- مردم در هر جا که باشند، (چه در شام و چه در عراق و چه در حجاز و يمن،) بايد از شر معاويه در امان باشند و او نبايد آسيبي به آنان برساند.
۴- اصحاب علي بن ابيطالب – عليه السلام- و شيعيان او نبايد از طرف معاويه آسيب و اذيتي ببينند و بايد جان و مال و زنان و اولاد آنان در امان باشد.
۵- معاويه نبايد نسبت به حسن بن علي و برادرش حسين و ساير اهل بيت و خويشان رسول خدا – صلي الله عليه و آله – مکر و حيلهاي بينديشد و نبايد پنهاني يا آشکارا ضرري متوجه آنان سازد و آنان در هر جاي زمين باشند، نبايد از معاويه بترسند.
۶- نسبت به اميرالمؤمنين (ع) نبايد لعن شود و نيز نبايد در قنوت نماز به آن حضرت و اصحابش ناسزا گفته شود.
همان طور که روشن است، بندهاي قطعنامه بگونهاي تنظيم شده است که کمترين ضرر و آسيبي متوجه شيعيان نگردد و نيز جلو استمرار اين حرکت شوم توسط معاويه، پس از خودش گرفته شده است؛ زيرا او اجازه نداشت براي پس از خودش جانشيني تعيين کند و بطور خلاصه، در حد ضرورت به معاويه امتياز داده شده است.
با امریکاییها به علت وجود استدلالهای دقیق، تجربه گذشته و ضررهای فراوان مذاکره با یک رژیم متقلب و زورگو مذاکره نمی کنیم و در پرتو وحدت و همدلی مردم و مسئولان، این مرحله را به خوبی پشت سر خواهیم گذاشت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار هزاران نفر از قشرهای مردم از استانهای مختلف در سخنان مهمی درباره اوضاع اقتصادی و معیشتی، شرارتهای آمریکا و پیشنهاد مذاکره و نیز ضرورت وحدت عمومی مردم و مسئولان خاطرنشان کردند: مشکلات اقتصادی و راهحلهای آن معلوم است، هیچ بن بستی در کشور وجود ندارد و مسئولان در هر سه قوه باید با تلاش، کار مشترک و استفاده از نظرات کارشناسان، مشکلات و فشارها را از دوش مردم بردارند.
ایشان همچنین در خصوص موضوع مذاکره با آمریکا تأکید کردند: با امریکاییها به علت وجود استدلالهای دقیق، تجربه گذشته و ضررهای فراوان مذاکره با یک رژیم متقلب و زورگو مذاکره نمی کنیم و در پرتو وحدت و همدلی مردم و مسئولان، این مرحله را به خوبی پشت سر خواهیم گذاشت.
رهبر انقلاب اسلامی در سخنان خود با اشاره به مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور و گرانیهای فراوان اخیر که به بخش هایی از مردم به شدت فشار وارد کرده است، گفتند: اکثر کارشناسان اقتصادی و بسیاری از مسئولان متفق هستند که عامل همه این مشکلات تحریمها نیست بلکه ناشی از مسائل درونی و نحوه مدیریت و سیاست گذاری اجرایی است.
حضرت آیت الله خامنهای تأکید کردند: من نمیگویم تحریمها اثر ندارد، اما عمده مشکلات اقتصادی اخیر مربوط به عملکردها است و اگر عملکردها بهتر و با تدبیرتر و به هنگامتر و قویتر باشد، تحریمها تأثیر زیادی نخواهد داشت و میتوان مقابل آن ایستاد.
ایشان به نوسانات اخیر بازار ارز و سکه و کاهش ارزش پول ملی اشاره کردند و افزودند: در همین قضایای ارز و سکه گفته شد مبلغ۱۸ میلیارد دلار از ارز موجود کشور آن هم در حالی که برای تهیه ارز مشکل داریم، بر اثر بیتدبیری، به افرادی واگذار شد و برخی از آن سوء استفاده کردند. این موارد مشکلات مدیریتی است و ارتباطی با تحریمها ندارد.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: وقتی ارز یا سکه به صورت غلط عرضه و تقسیم میشود، مشکلات فعلی بهوجود می آید زیرا این قضیه دو طرف دارد، یک طرف آن فردی است که دریافت می کند و طرف دیگر آن کسی است که عرضه میکند. همه بیشتر بهدنبال آن فردی هستند که ارز یا سکه را گرفته است در حالی که تقصیر عمده متوجه آن فردی است که ارز یا سکه را با بیتدبیری عرضه کرده است که اقدامات اخیر قوه قضائیه نیز در واقع برخورد با کسانی است که با یک تخلف و خطای بزرگ، زمینهساز این مسائل و کاهش ارزش پول ملی شدند.
ایشان به کمین گرفتن دشمن برای سوءاستفاده از این خطاها و بی تدبیری ها اشاره کردند و افزودند: ما به دلایل گوناگون، دشمنان خبیث و رذل کم نداریم، آنها کمین گرفته اند تا همچون مگس برروی زخم بنشینند و با سوءاستفاده از مشکلات ناشی از خطای برخی افراد، ناکارآمدی نظام و بن بست در کشور را القاء کنند تا مردم ناامید شوند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: در کشور هیچ بن بستی وجود ندارد زیرا مشکلات کشور شناخته شده است و برای همه آنها نیز راه حلهای شناخته شده ای وجود دارد و فقط باید مسئولان کمر همت ببندند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به پیشنهادها و نامه های متعدد جوانان انقلابی، مؤمن و خوش فکر برای حل مشکلات گفتند: اخیراً هم عده ای کارشناس اقتصادی که با دولت هم مخالفتی ندارند و برخی هم صاحب نام هستند، نامه ای دلسوزانه به رئیس جمهور محترم نوشته اند و ضمن برشمردن مشکلات ساختاری و موجود اقتصادی، راه حل ها را هم ارائه کرده اند که این راه حلها اکثراً صحیح بودند.
ایشان با تأکید بر اینکه اغلب این راه حل ها قبلاً در شعارهای سال و سیاستهای کلی اعلام شده بود، افزودند: بنابراین مشکلات اقتصادی کشور راه حل دارد و اینگونه نیست که دشمن و برخی افراد دنباله رو او در داخل و در رسانه ها، خبیثانه تبلیغ کنند که کشور به بن بست رسیده و هیچ راهی جز پناه بردن به فلان شیطان یا شیطان اکبر وجود ندارد.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: مسئولان اجرای برخی از این راه حل ها را شروع کردهاند اما باید جدی تر انجام دهند و من این موضوع را در جلسات خصوصی به رؤسای سه قوه و مسئولان کشور گفته ام و آنان نیز به اندازه توان خود پیگیر این موضوعات هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه ما در کشور نیروی خوب و با عُرضه و جوان کم نداریم، گفتند: مسئولان باید همکاران خوبی را برای خود انتخاب کنند.
ایشان، نقدینگی عظیم را یکی از مشکلات اقتصادی کشور و ناشی از سیاست های اشتباه دانستند و گفتند: همانگونه که در عید فطر خطاب به مسئولان گفتم، باید این نقدینگی به سمت تولید و بخشهای صنعت، کشاورزی و مسکن هدایت شود و اگر چنین کاری انجام شود، نقدینگی که امروز یک تهدید است، به فرصت تبدیل خواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه همواره از دولتها حمایت کرده اند و از این دولت نیز حمایت می کنند، خاطرنشان کردند: بار دیگر به مسئولان دولتی سفارش مؤکد می کنم که با فکر و برنامه ریزی و مشورت با افراد آگاه، راههای سوق دادن نقدینگی به سمت تولید را پیدا کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: برخی می گویند علت مشکلات فعلی در بازار، و کسب و کار این است که چون فعالان اقتصادی از زمان آغاز تحریم ها یعنی نیمه مرداد و یا نیمه آبان مطلع بودند، کارهایی انجام دادند، حالا سؤال این است که اگر فعالان اقتصادی مطلع بودند و کارهایی کردند، مسئولان دولتی هم باید خود را برای مقابله با تحریم بیشتر آماده می کردند.
ایشان افزودند: البته اکنون هم دیر نشده است و می توان تصمیم ها و اقدامات لازم را در مقابل تصمیم خبیثانه دشمن، اتخاذ کرد و اگر کسی بگوید دیر شده و ممکن نیست، یا جاهل است و یا حرف بی جهت زده است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: هرکسی که اعلام کند، ما به بن بست رسیده ایم، یا جاهل است و یا حرف او خائنانه است.
صبح امروز مراسم مشترک دانشآموختگی و تحلیف دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران، لباس ارتش را لباسی مبارک و افتخارآفرین نامیدند و با اشاره به سیاستهای شرارتبار استکبار برای ایجاد ناامنی و بیثباتی در منطقه تأکید کردند:
به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده معظم کل قوا صبح امروز در شانزدهمین مراسم مشترک دانش آموختگی و تحلیف دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران، لباس ارتش را لباسی مبارک و افتخار آفرین نامیدند و با اشاره به سیاستهای شرارت بار استکبار برای ایجاد ناامنی و بی ثباتی در منطقه تأکید کردند: جمهوری اسلامی و ملت ایران با ایستادگی در مقابل امریکا ثابت کرده است اگر ملتی از اخم و تشر زورگویان نترسد و به توانایی های خود اعتماد و اتکا کند، ابرقدرتها را به عقب نشینی و شکست می کشاند.
در ابتدای این مراسم که در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی(ره) در نوشهر برگزار شد، حضرت آیت الله خامنه ای با حضور بر مزار شهیدان گمنام و قرائت فاتحه، به شهیدان سرافراز انقلاب و دفاع مقدس ادای احترام کردند.
رهبر معظم انقلاب سپس از یگانهای مستقر در میدان سان دیدند.
فرمانده کل قوا در این مراسم، حضور هزاران جوان رشید و مؤمن در دانشگاههای ارتش را موجب امیدواری بیشتر هر انسان خردمند به آینده ایران خواندند و افزودند: بار سنگین آیندهی روشن میهن عزیزمان بر دوش جوانان است و جوانان غیور ارتشی، یکی از بخشهای مهم و حساس این مسئولیت را بر عهده دارند.
ایشان ملت ایران را پرچمدار آزادگی و عدالت در جهان برشمردند و افزودند: نیروهای مسلح از چنین ملتی و چنین کشوری دفاع می کنند که باید این افتخار بزرگ را با همه وجود و با انگیزه های عمیق دینی و ملی ادامه دهند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مردمان بسیاری که در کشورهای مختلف دوستدار عدالتند اما راهی برای ابراز عدالتخواهی و آزادی از چنگ استکبار ندارند، افزودند: در چنین دنیایی، جمهوری اسلامی و ملت ایران با زبان رسا و بدون هیچ پنهان کاری، ایستادگی خود را درمقابل ظلم و استکبار ابراز می کند و همین مسئله علت اصلی دشمنی ظالمان جهانی با ملت بزرگ ایران است.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به ناامنی و بی ثباتی در مناطق مختلف جهان بویژه منطقه غرب آسیا افزودند: استکبار و در رأس آن امریکای ظالم و ستمگر، منافع خود را در گرو ایجاد جنگ های خانگی، افزایش و توسعه فجیع فعالیتهای تروریستی و درگیریهای منطقه ای می بینند و متأسفانه برخی کشورهای منطقه به آنها کمک می کنند.
رهبر انقلاب اسلامی جلوگیری از سربلند کردن یک قدرت اسلامی در منطقه را هدف امریکا و رژیم صهیونیستی خواندند و افزودند: آنها می دانند که پیام جذاب اسلام دفاع از مستضعفین و محرومین است، بنابراین از شکل گیری قدرتی بر مبنای اسلام بیمناکند.
حضرت آیت الله خامنه ای ایستادگی مقتدرانه جمهوری اسلامی در مقابل استکبار را موجب شکست عمده اهداف ظالمان جهانی در منطقه برشمردند و خاطرنشان کردند: تحلیلگران سیاسی و هوشمندان عالم از اینکه ایران با اتکاء به خداوند و تکیه بر قدرت ملی، قدرتهای جهانی را در منطقه ناکام گذاشته است، شگفت زده اند و به این واقعیت اذعان می کنند.
رهبر انقلاب اسلامی، تهدید و اخم و تشر و قدرت نمایی در حرف و سخن را روش عمده قدرتهای ستمگر برای ترساندن ملتها خواندند و تأکید کردند: اگر ملتی از این روشها نهراسید و با شجاعت و اعتماد و اطمینان به توانایی های خود در راه حق و عدالت حرکت کرد، ابرقدرتها را وادار به عقب نشینی و شکست می کند.
ایشان جمهوری اسلامی را نمونه ای روشن از این واقعیت دانستند و خاطرنشان کردند: ۴۰ سال است ایران آماج خرابکاریهای امریکا و همدستانش قرار دارد اما اکنون از نهالی کوچک به درختی برومند و پرثمر تبدیل شده و با وجود اکراه شدید و اقدامات فراوان مستکبران، دلهای ملتها را به پیام انقلاب جذب و جلب کرده و توطئه های امریکا را در منطقه به شکست کشانده است.
رهبر انقلاب اسلامی، سوریه، عراق و لبنان را نمونه هایی از شکست توطئه های امریکا در منطقه خواندند و افزودند: اینها نشانه هایی از قدرت پروردگار و صدق وعده های الهی است که می فرماید اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را نصرت می دهد و ثابت قدم می دارد.
فرمانده کل قوا در بخش دیگری از سخنانشان نیروهای مسلح را به افزایش روزافزون ابتکارات، آمادگی ها و توانایی ها در میدانهای علمی، سازمانی، رزمی و پیشرفتهای گوناگون توصیه کردند و افزودند: براساس آیه شریفه قرآن هرچه می توانید بر قدرت خود بیفزایید که اقتدار شما دشمن را می ترساند و به عقب نشینی وا می دارد.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان همه مردم به ویژه جوانان را به مراقبت و جلوگیری از تأثیرگذاری وسوسه های دشمن در فضای عمومی زندگی توصیه کردند و افزودند: اجازه ندهید نفوذ دشمن درصفوف یکپارچه جوانان مؤمن اختلال ایجاد کند.
رهبر انقلاب تلاشهای دشمنان در فضای مجازی و دیگر عرصه ها را مأیوسانه خواندند و افزودند: با وجود این دشمن به شدت در زمینه های مختلف فعال است که باید با هوشیاری، وحدت و تکیه بر خداوند در مقابل او ایستاد.
در این مراسم، امیر دریادار حبیب الله سیاری معاون هماهنگ کننده ارتش، به پاس خدمات شایسته و صیانت از مرزهای آبی کشور در مدت تصدی فرماندهی نیروی دریایی ارتش، به دریافت نشان درجه یک فتح از دست فرمانده معظم کل قوا مفتخر شد.
در این مراسم فرماندهان، استادان و دانش آموختگان نمونه ارتش جوایز خود را از دست فرمانده معظم کل قوا دریافت کردند و نمایندگان دانشجویان و دانشآموختگان نیز درجه و سردوشی دریافت کردند.
سپس گوشه هایی از آمادگی عملیاتی دانشجویان ارتش به نمایش درآمد و یگانهای حاضر در میدان از مقابل فرمانده کل قوا رژه رفتند.
همچنین در این مراسم امیرسرلشکر موسوی فرمانده کل ارتش ضمن خیرمقدم، تأکید کرد: ارتش جمهوری اسلامی، همراه و هم افزا با دیگر نیروهای مسلح در خط مقدم دفاع از عزت و شرافت ملت ایران قرار دارد.
ناخدایکم کریم مصدری فرمانده دانشگاه علوم دریایی امام خمینی نیز ازفعالیتهای دانشگاههای افسری ارتش گزارشی داد.
آخرین مرحله از شانزدهمین مراسم مشترک دانش آموختگی و تحلیف دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش به تمرین دریایی دانشجویی در حضور فرمانده کل قوا اختصاص داشت. در این تمرین ۸ مرحله ای در ساحل نوشهر، دانشجویان سالهای دوم، سوم و چهارم گوشه هایی از آمادگی های خود را به نمایش گذاشتند.
در ادامه این مراسم در ارتباطی تصویری با ناو گروه ۵۶ مستقر در خلیج عدن، ناخدا دوم عرشه و ستاد ناصر رزاقی از اقدامات این ناو گروه، ایجاد فضای امن برای تردد کشتی ها در آبهای آزاد منطقه گزارش داد.
فرمانده کل قوا نیز با تقدیر و آرزوی توفیق بیشتر برای نیروهای مسلح ایران تأکید کردند: شما قادرید دریاهای اطراف ایران عزیز ما را با هوشمندی و شجاعت به امنیت کامل برسانید.